فصل جدید -خونه جدید - زبان جدید
بلاخره بعد از کلی بالاو پایین کردن وسنجیدن اوضاع یک ماه پیش رفتیم به خونه جدید اولش خیلی دلهره داشتم چون ده سالی بود که جابجا نشده بودیم و تو هم خیلی به اون خونه و خانواده پدریت عادت داشتی ولی خدا رو...
View Articleاختتامیه سال 1389
خوب سال ۸۹ هم با همه خوبی ها و بدی هاش داره تموم میشه عزیز مامانی امسال برای خانواده سه نفره ما سال پر تلاطمی بود ولی به هر حال گذشت و امیدوارم سال جدید سال آروم و خوبی باشه ولی خوشگل مامان تو همیشه...
View Articleنوروز 1390
خوب بلاخره بعد از کلی انتظار سال ۱۳۹۰ هم تحویل شد ولی دخملی ما موقع سال تحویل خواب بود و صبح که بیدار شد ما عیدی هاش رو بهش دادیم و ازش عکس گرفتیم. امسال دختر خوشگلم خیلی بزرگ شده اینقدر که تو تزئین و...
View Articleروزانه های بهاری من و تو
اینروزها خیلی خیلی دارم از بودن با هات غرق در لذت میشم اینقدر از اینکه دارمت شادم که نمی دونم چیکار باید بکنم .عصر ها که میام خونه مامان جان دنبالت اول با یه شیطنت خاصی با مامان جان میگی : "بگو به...
View Articleسفرنامه آنتالیا خرداد 1390
بلاخره بعد از چند ماه تحقیق و پرس و جو در خصوص مسافرت به این نتیجه رسیدیم که آنتالیا جای خوبی میتونه باشه . پروازمون ساعت ۲ شب از فرودگاه امام بود و ما مجبور شدیم ۷عصر از اصفهان با ماشینمون راه بیفتیم...
View Articleدختر ما با گوشواره
بلاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم و همسر محترم بلاخره تصمیم گرفتیم که گوشهای خوشگل دخترمون رو سوراخ کنیم و این ماموریت به خاله ازاده عزیز محول شد و خاله هم طی یک عملیات غافلگیرانه در...
View Articleنقاشی اولین آموزش یک مهارت هنری
بعد از اینکه تو اسکیت بعنوان اولین مهارت ورزشی و زبان انگلیسی بعنوان اولین مهارت عمومی نشون دادی که سلولهای خاکستریت بخوبی آمادگی پذیرش آموزش جدید رو داره با مشورت اهل فن تصمیم گرفتیم نقاشی رو برای...
View Articleتولد تولد هورااااااااااااااا ساینا 4 ساله شد
بلاخره دختر کوچولوی ما ۴ تا شمع تولد اونم از مدل کفشدوزکیش رو فوت کرد و وارد ۵ سالگی شد خیلی خوشحالم که یک سال دیگه هم تونستم شما رو خوشحال کنم عاشششششششششششقتم عروسک قشنگم امسال کلی اینور و اونور...
View Articleبازم اول مهر اومد
امروز به لطف تو یک بار دیگه یاد اون روزها و اون حال و هوا افتادم وای که چقدر دوست داشتم اول مهر رو از یک هفته قبل خواب و ارامش نداشتم ولی شما بچه های این دوره از بس تابستون و زمستون هزار و یکجور کلاس...
View Articleروز جهانی کودک
امسال این روز برای من و ساینا یه حال و هوای دیگه ای داشت چون قراربود روز قبلش برای شرکت تو یه جلسه برم تهران و این شد که با دوستای نت که ۴ سال بود همدیگه رو میشناختیم و بچه هامون رو با هم بزرگ کرده...
View Articleاعترافات یه مامان بد
نمی دونم چرا تازگیها اینقدر زود عصبانی میشم خیلی کم طاقت شدم همش سر تو داد میزنم بعدشم پشیمون میشم هر چی می خوام درکت کنم و خودم رو بجای تو تو دنیای تو بزارم از پسش بر نمیام نمی دونی چقدر از خودم بدم...
View Articleکاردستی تابلو 4 فصل
من و ساینا تصمیم گرفتیم که یه تابلو از چهار فصل سال درست کنیم تا اینجوری هم با درست کردن کاردستی تفریح کنیم و هم اموزش فصلها و ماهها رو با خصوصیاتشون عملا انجام داده باشیم در قدم اول رفتیم به یه کتاب...
View Articleبعد از یکعالمه تاخیر
از وقتی عکسا نشون داده نمی شه ذوق و شوقم و برای نوشتن اینجا از دست دادم نمی دونم تکلیف اینهمه عکس که همشون پر از خاطره است و دیگه نمی شه دیدشون چی میشه بگذریم تو این چند وقت که نبودیم ساینا خیلی بزرگ...
View Articleتیر ماه 91 ما
خیلی عجیبه همش دلم می خواد بیام و بنویسم برات تا وقتی بزرگ شدی یه بکاپی از خاطراتت داشته باشیم ولی نمی دونم چرا نمیشه بگذریم ما بلاخره رفتیم مکه و برگشتیم و تو هم پیش مامان جانی بودی و خیلی هم بهت خوش...
View Articleشمعهای 5 سالگی رو هم فوت کردیم
...... باورم نمی شه که همه چیز اینقدر داره زود زود میگذره گاهی اوقات احساس ترس میکنم میترسم با بزرگ شدنت من لذت این روزها رو از دست بدم خیلی دوستت دارم خیلییییییییییییییییییییی امسالم تولدت رو جشن...
View Articleمهرماهی کاملا متفاوت
باز آمد بوی ماه مدرسه ......... وای چه حس خوبی داره این اول مهر ،هر سال برام همینطوره ولی امسال با همه سالها فرق داشت امسال شاهزاده کوچولو ما رفت مدرسه اصلا باورم نمیشه اینقدر زود گذشت انگار همین دیروز...
View Articleبیست و ششمین جشواره فیلم کودک اصفهان
وقتی خودم کوچیکتر بودم عاشق جشواره فیلم کودک بودم از وقتی یامه تو اصفهان برگزار می شد البته بجز اخیرا که فکر کنم چند بار تو استانهای دیگه برگزار شد .همیشه از اول جشواره کلی ذوق و شوق فیلم دیدن و سرگرمی...
View Articleروزهای مدرسه و پیش دبستانی ما
خیلی خیلی مدرسه امون رو دوست داریم و حسابی توش خوشحالیم ویداجون داریم و آتناجون و رها جون و عمو نوید که معلمهای کلاس و زبان و ورزش و کامپیوترمون هستن یکعالمه جشن و اردو داشتیم :روز کودک ، شب یلدا...
View Articleنوروز1392
از اول اولش که بخوام بگم باید از قبل از سال ۹۲ شروع کنم از وقتیکه ساینا تو مدرسه جشن گل کاری داشت و ماهم رفتیم و یه بوته بنفشه بنفش خوشرنگ براش تهیه کردیم و اونم تو مدرسه با دست خودش تو باغچه...
View Articleفارغ التحصیلی پیش دبستانی و شروع یک تابستان خوب
پیش دبستانی هم با همه خوبی ها و شیطنت هاش گذشت و ساینای ما یکسال تحصیلی بزرگتر شد مدرسه اش رو خیلی دوست داشت و معلمش رو خیلی بیشتر ،دوستای خیلی خوبی پیدا کرد و کلی چیزهای تازه یاد گرفت خیلی از مدرسه...
View Article
More Pages to Explore .....